آدمهای جالبی هستیم. نماز میخونیم. روزه میگیریم. حج میریم. خداوند یکتا را قبول داریم و از او کمک میخواهیم و در عین حال بت و بتها را میپرستیم!
رفتم پیش همکارم که در واحد دیگر مشغول است. صحبت میکردیم که در خلال گفتگوهایمان اشاره کرد که مدیر داخل اتاق هست. از من خواست که آنجا را ترک کنم. در ادامه گفت رزقش فعلا دست اوست. گفتم رزق دست خداست. گفت اول خدا و بعد مدیرش. گفتم او وسیلهای است برای رساندن روزی به تو. پس اول و آخر خداست و قبل و بعد خداوند وجود ندارد.
البته این همکار تا آنجایی که اطلاع دارم اهل چاپلوسی و تملق نیست. ولی در هر صورت حرف مرا نپذیرفت. اما بسیارند کسانی که برای منفعت خودشان آگاهانه آدمها را بت کردهاند و مشغول پرستیدنشان هستند.
در زمان عصر جاهلیت اکثر آدمها ناآگاهانه بت میپرستیدند و به باورشان خدایشان هستند. اما فاجعهی عصر ما این است که آگاهانه ریاکاری میکنیم و در جهت منفعتمان آدمها را بت میکنیم.
ما در زمان عصر مدرن جاهلتر از عصر جاهلیت هستیم. ما هر بار یک بت جدید بنا یا تهیه میکنیم. ما آدمها و اشیاء را بت کرده و بدون هیچ حس تضادی خداوند را هم میپرستیم.
راستی که حماقت آدمیانتها ندارد. ما نسبت به آدمهای قرنهای قبل بهتر نیستیم ولی خودمان را بهتر از آدمهای بت پرست هزاران سال پیش میدانیم.
از سر درون خود