طرف حج واجبش رو رفته. نمازش هم اول وقته. در ماه رمضان قران را کامل میخونه. در زلزله اخیر هم به علت ترسش نماز آیات رو هم به جا اورده. خلاصه یه مسلمان واقعی که به امورات آدمهای بنگی محل هم رسیدگی میکنه. رفته بودم از سوپرمارکت ایشان مایحتاجم رو خرید کنم که دیدم ایشون خیلی شیک و مجلسی داره تریاک به یک بنده خدا میفروشه. اول شک کردم که دارم درست میبینم یانه. ولی یه نگاه به چهره مشتریش انداختم و دیدم بلللله، مشتریشون قشنگ مصرف کننده است.
ثبت نام در سایتنگاه کن رنگ غروب خورشید را. این بار با غروب دیروز چقدر فرق دارد. دیروز خورشید پرنور بود. اما امروز درخشانتر و بسیار دیدنیست.
کاربرد ورق سیاه و ورق روغنی - ورق روغنی چیست؟
از حرفهای مفت و بیسر و تهای که نسل اندر نسل در ذهن ما جای دادند، تجربههایی است که گوش به گوش تکرار شده است و ما هم چشم بسته آن را نشخوار کرده و در دهان قرقره میکنیم. و حتی یک چرا هم نمیآوریم. حتی فکر هم نمیکنیم. وقتی همه مثل هم فکر میکنند در واقع کسی فکر نکرده است.
خذعبلاتی چون عشق کور است. یا اینکه فعلا اول زندگی مشترک هست و اول خمره عسل است و به انتهای آن یعنی X نرسیدهایم.
جالبتر اینجاست که همه نیز به این تجربیات نائل آمدهاند و قبول دارند. بدون اینکه به آن فکر کنند که آیا تجربهی خودشان بوده است یا خیر!
این یک تجربه نیست، تلقین است. اگر تجربه را به مانند یک چاه در نظر بگیریم که گذر هرکسی از همین مسیر باشد، مگر میشود همهی افراد داخل همین چاه بیافتند. و همه مثل هم یک جور آسیب ببینند. یعنی حتی یک نفر هم نیست که طور دیگری مثلا با سر یکی دیگر با دست و دیگری لنگه پا و دیگری هم به مصیبت مرگ و حتی دیگری زنده و سالم بماند و یک خال هم روی بدنش نیافتد.
یا کسی نیست که چاه را ببیند و از روی آن جهش کند. یا یکی چاه را پر کند. یا مسیر را برگردد و دور بزند؟ احتمالا کسی هم پیدا میشود که اگاهانه و با احتیاط وارد چاه میشود و حتی در داخل چاه به کشفیاتی میرسد. و یا کسی هست به دیگران متذکر شود در این جا خطری تهدید میکند و تابلوی هشداری نصب کند.
چاه به چاه بودنش تجربیات مختلفی را برای آدمهای سرراهش رقم میزند. چه رسد به اتفاقات و ماجراهای زندگی. همچون ازدواج و غیره.
مردها میگویند که زنها در زندگی مشترکشان اینطور هستند. زنها نیز طبق عادت دست به دست شده و نشخوار شده حرفهای تکراری میگویند که مردها در زندگی چنان هستند. و اینطور است که رویدادهای زندگی و طرز فکرها مکرر تکرار میشود،
دقیقا مثل گذشتگان. و این امر نمیتواند حاصل تجربه باشد. تجربه یعنی اینکه خودمان برای خودمان و هوشیارانه تصمیم گرفته و عمل کنیم و نتیجهی آخر میشود تجربه. چگونه ممکن است همه و همه، یکسان و فقط یک چیز را تجربه کنند و البته یک جور به آن تجربه نگاه و نتیجهگیری کنند.
حالا با خودتان است میتوانید سفت و سخت بچسبید به یکسری حرفهای تکراری و آنقدر تکرار کنید تا برای خودتان همان وقایع را محقق کنید. به هرحال حاصل کار و بازخورد آن هرچه باشد نتیجه نیست یک عمل حماقت بار است.
باز تکرار میکنم: این چیزی که با این وضعیت نامش را میگذارید تجربه کاملا در اشتباه هستید. چون تجربه نیست. تکرار خرافه است. تلقین است. هرچیزی نامش را بگذارید بگذارید ولی این موارد تجربهی شما نیست. حال چه باور داشته باشید یا نداشته باشید.
حدود یکسال پیش بود که حال خوبی نداشتم. حال ناخوبم به علت این بود که به شدت گمان کرده بودم از خدا خیلی دور شده بودم. یک روزی اتفاقی افتاد و اون اتفاق رو از سمت خداوند تصور کردم. اون اتفاق تاثیری شگرف در تغییر حالم ایجاد کرد. روزی در محل کارم مردی مسن و غریبه داشت از کنارم رد میشد و من ناخواسته جلب او شده بودم. نیرویی عجیب در این مرد حس میکردم. سرش را کنار گوشم آورد و گفت: برای من دعا کن.
پایان نامه بررسی تجارب اکتسابی دانشجویان دانشگاه تبریز از برنامۀ درسی پنهان در …آدمهای جالبی هستیم. نماز میخونیم. روزه میگیریم. حج میریم. خداوند یکتا را قبول داریم و از او کمک میخواهیم و در عین حال بت و بتها را میپرستیم!
از سر درون خودامروز 27 آوریل روز جهانی گرافیک است. از همینجا به تمامیگرافیستها تبریک عرض میکنم.
ثواب، گذرگاه خوب و منزلگاه بدانیشتین گفته است: میخواهم از منظر خدا به زندگی نگاه کنم؛ هدف من این است. باقی همه اموری جزیی و بیاهمیتاند.
ثواب، گذرگاه خوب و منزلگاه بدوقتی یکی دو روز قبل از انتخابات مجلس که خبر از پیدایش ویروس کرونا در قم میشه، بجای اینکه وزارت بهداشت اعلام آمادگی به مراکز درمانی بده اون رو انکار میکنه. مسئولین کشور و حتی بالاترین رده مقام کشور در سخنرانیش این مسئله رو توطئه اعلام میکنه. وقتی وزیر بهداشت بجای برنامهریزی و توزیع اقلام بهداشتی در مراکز درمانی و داروخانهها، دستور ممنوعیت پخش ماسک و لوازم بهداشتی میکنه.
بپا کرونا نگیری ...در خودم یک مشکل بزرگی میدیدم و همچنان میبینم. بعد از مدتها تحقیق و جستجو برای یافتن یک روانشناس؛ وقت گرفتم و تا الان سه جلسه باهم گفتگو داشتیم. نتیجه فعلی اینکه نه افسردهام. نه جامعه ستیز و نه سوءظن و نه بدبینی دارم. روانشناس آخرش بهم گفت تو اشکالت اینه که کمالگرایی. البته به نظر بنده این یکی رو کاملا در اشتباهه. من کمالگرا نیستم. من هیچی رو در اوجش نخواستم. فقط از آدمها میرنجم چون خیلی راحت و سطحی به همه چیز و افعال و شرایط آدمهای اطرافشون نگاه میکنند و قضاوت میکنند. بالاخره خودم به نتیجه رسیدم. من کمالگرا نیستم. فقط به نظرم نمیشه راحت راجع به دیگران نظر داد. و یا اصلا چرا باید نظر داد. در صورتی باید در زندگی دیگران کنجکاوی کرد که یا خودشون اجازه بدهند که این اجازه دخالت در جهت کمک بهشون صرف بشه و نه اذیت و آزارشون.
وکیل پایه یک مرد در پرسش و پاسخ قضاییسریال منتالیست رو مجدد مرور میکنم. احسنت میگم به تمام عوامل این مجموعه. تمام جزئیات هماهنگی خاصی دارند که لحظه به لحظهی این سریال رو جذاب میکنه. این سریال صرفا یک سریال جنایی نیست که کسل کننده باشه. شوخطبعی خاص خودش رو داره. شخصیت پردازی قوی داره. تکتک شخصیتها در کنار هم دلپذیر و تماشایی هستند. از موسیقی متن هوشمندانهای بهره میبره. و این هوشمندی صرفا برای موسیقی برای تمام جزییات فیلم دیده میشه؛ اعم از فیلمبرداری، دکوپاژ و میزانسن، دیالوگها، شخصیتپردازی، روند اتفاقها در طول یک قسمت و حتی تمام قسمتهای فصلها. طوری که بعد از پایان کل سریال متوجه برنامهریزی دقیق داستان در کل فصلها خواهید شد و این اتفاقی نیست.
خانه کوچک خود را با ۴ راهکار بزرگ و دلباز نشان دهیدتعداد صفحات : 0