loading...

قلم نگاشت

بازدید : 599
جمعه 8 خرداد 1399 زمان : 5:22

طرف حج واجبش رو رفته. نمازش هم اول وقته. در ماه رمضان قران را کامل می‌خونه. در زلزله اخیر هم به علت ترسش نماز آیات رو هم به جا اورده. خلاصه یه مسلمان واقعی که به امورات آدم‌های بنگی محل هم رسیدگی می‌کنه. رفته بودم از سوپرمارکت ایشان مایحتاجم رو خرید کنم که دیدم ایشون خیلی شیک و مجلسی داره تریاک به یک بنده خدا می‌فروشه. اول شک کردم که دارم درست می‌بینم یانه. ولی یه نگاه به چهره مشتریش انداختم و دیدم بلللله، مشتری‌شون قشنگ مصرف کننده است.

خلاصه من خودم رو زدم به نفهمی. به روش نیاوردم. فقط به حال این فروشنده تاسف خوردم. چون خیلی با من درد و دل می‌کنه که فلان مشکل و فلان دغدغه برای پسر و خانواده اش داره. متعجبم تابحال چرا براش سوال نشده که با این حد خداپرستی و نماز اول وقت و غیره؛ آیا این کارش تنقاص و تضادی با اون اعمال مذهبی و خداپرستیش نداره!!

خب مگه اصلا عجیبه!! یعنی راست گفتن که حماقت آدمی‌ته نداره.

خلاصه الحمدالله اشکال و ایراد در این سرزمین یکی دوتا نیست. وقتی برنامه‌های صدا و سیما را که نگاه می‌کنی به طرز عجیبی محتوای اخبار و برنامه‌هاش عبارت (فقط ما خوبیم) را به صورت مستقیم یا غیر مستقیم حس می‌کنیم و می‌شنویم. از اون ور هم که الحمدالله قبح دزدی از بین رفته. خیلی راحت اعلام می‌کنند سایپا و ایران خودرو ماشین‌های ثبت نامی‌را ندادند و معلوم نیست چه وقت بدهند. از این ور هم که هی دارن به عناوین مختلف ثبت نام می‌کنند و اکثرا هم نمی‌تونند بخرند و موجودی تموم میشه و باید به صورت آزاد با قیمت دو برابر بخریم. بعدش جالبه که ثبت نام قرعه‌کشی می‌کنند تا یه پول درشت بره تو حساب خودروساز و تا پسش بده حسابی تریلیون تومنی سود کردند. از طرف دیگه اختلاس‌های میلیارد دلاری رو راحت اعلام می‌کنند و کک کسی هم نمی‌گزه.

ما ملت چرا اصلا اعتراض کنیم. دولت که دستش توی جیب مردمه. مردم هم دستشون توی جیب همدیگه. خلاصه یه سفره‌ای پهنه و داریم حالشو می‌بریم. اعتراضی نباید بکنیم چون این دولت از سیاره‌ی دیگه تشکیل نشده. از جمع خود ما ملت رفتن شدن دولت.

خلاصه این از وضع کشورمون و این هم وضع مسلمونی‌مون. ولی خدا نکنه آمریکا انگشت مبارکش رو بکنه توی دماغش؛ اینجاست که پدرش را درمیارند و هر لحظه پرچمش می‌کنند.

ثبت نام در سایت
بازدید : 904
دوشنبه 4 خرداد 1399 زمان : 21:22

نگاه کن رنگ غروب خورشید را. این بار با غروب دیروز چقدر فرق دارد. دیروز خورشید پرنور بود. اما امروز درخشانتر و بسیار دیدنی‌ست.

افکارت را نسبت به این رنگ‌ها بگو. حس‌ات را نسبت به لمس انگشتانم که دستت را گرفته با کلمات توصیف کن. صدایت شنیدنی‌ست.

بگو امروز به چه چیزهایی فکر می‌کردی. حتی اگر خواب بودم در گوشم زمزمه کن. چون عاشق طرز نگاه تو به زندگی هستم. بسیار خوشحالم که کنار تو هستم و زندگی را از طریق چشمان تو می‌بینم.

امشب ستاره‌ها با تمام ستاره‌های شب‌های گذشته، حتما فرق دارند. هم در تعداد و هم در رنگ نور‌شان. انگشت اشاره‌ات را در دستان من بگذار تا با هم آنها را بشماریم. یک...، چهار، ده، سی‌وپنج و...

چشمان تو بسته شدند و اندکی پس از تو چشمانم به قعر خواب فرو می‌رود. قول بده فردا هم مثل امروز بدون هیچ‌خیالی، فارغ از دیگران و فردا و دغدغه‌های پوچ این دنیا، لحظه‌هایت را با من درمیان بگذاری. گویی در جایی جز این دنیا، فقط تو هستی و من. تنها چیزی که برای فکر کردن برای یکدیگر هست، من و تو هستیم. برای من تنها به دست آوردنی که هست، فقط تو هستی.

پس بیدارم کن. نه از خواب با تو بودن. بلکه از خواب بی‌تو بودن. برای بیدار شدن در دنیایی که فقط با تو هستم. با تویی که هیچ‌وقت در این دنیای پرهیاهوی بهم ریخته نبودی.

- این نوشته متاثر از تماشای فیلم Her می‌باشد.

کاربرد ورق سیاه و ورق روغنی - ورق روغنی چیست؟
بازدید : 834
جمعه 1 خرداد 1399 زمان : 13:23


از حرفهای مفت و بیسر و تهای که نسل اندر نسل در ذهن ما جای دادند، تجربه‌هایی است که گوش به گوش تکرار شده است و ما هم چشم بسته آن را نشخوار کرده و در دهان قرقره میکنیم. و حتی یک چرا هم نمیآوریم. حتی فکر هم نمیکنیم. وقتی همه مثل هم فکر میکنند در واقع کسی فکر نکرده است.
خذعبلاتی چون عشق کور است. یا اینکه فعلا اول زندگی مشترک هست و اول خمره عسل است و به انتهای آن یعنی X نرسیدهایم.
جالبتر اینجاست که همه نیز به این تجربیات نائل آمدهاند و قبول دارند. بدون اینکه به آن فکر کنند که آیا تجربهی خودشان بوده است یا خیر!
این یک تجربه نیست، تلقین است. اگر تجربه را به مانند یک چاه در نظر بگیریم که گذر هرکسی از همین مسیر باشد، مگر میشود همهی افراد داخل همین چاه بیافتند. و همه مثل هم یک جور آسیب ببینند. یعنی حتی یک نفر هم نیست که طور دیگری مثلا با سر یکی دیگر با دست و دیگری لنگه پا و دیگری هم به مصیبت مرگ و حتی دیگری زنده و سالم بماند و یک خال هم روی بدنش نیافتد.
یا کسی نیست که چاه را ببیند و از روی آن جهش کند. یا یکی چاه را پر کند. یا مسیر را برگردد و دور بزند؟ احتمالا کسی هم پیدا میشود که اگاهانه و با احتیاط وارد چاه میشود و حتی در داخل چاه به کشفیاتی میرسد. و یا کسی هست به دیگران متذکر شود در این جا خطری تهدید میکند و تابلوی هشداری نصب کند.
چاه به چاه بودنش تجربیات مختلفی را برای آدمهای سرراهش رقم میزند. چه رسد به اتفاقات و ماجراهای زندگی. همچون ازدواج و غیره.
مردها میگویند که زنها در زندگی مشترکشان اینطور هستند. زنها نیز طبق عادت دست به دست شده و نشخوار شده حرفهای تکراری میگویند که مردها در زندگی چنان هستند. و اینطور است که رویدادهای زندگی و طرز فکرها مکرر تکرار میشود،
دقیقا مثل گذشتگان. و این امر نمیتواند حاصل تجربه باشد. تجربه یعنی اینکه خودمان برای خودمان و هوشیارانه تصمیم گرفته و عمل کنیم و نتیجهی آخر میشود تجربه. چگونه ممکن است همه و همه، یکسان و فقط یک چیز را تجربه کنند و البته یک جور به آن تجربه نگاه و نتیجهگیری کنند.
حالا با خودتان است میتوانید سفت و سخت بچسبید به یکسری حرفهای تکراری و آنقدر تکرار کنید تا برای خودتان همان وقایع را محقق کنید. به هرحال حاصل کار و بازخورد آن هرچه باشد نتیجه نیست یک عمل حماقت بار است.
باز تکرار میکنم: این چیزی که با این وضعیت نامش را میگذارید تجربه کاملا در اشتباه هستید. چون تجربه نیست. تکرار خرافه است. تلقین است. هرچیزی نامش را بگذارید بگذارید ولی این موارد تجربه‌ی شما نیست. حال چه باور داشته باشید یا نداشته باشید.

پی‌نوشت:
- این موارد و بسیار مسایل دیگر و طرز فکرها و قضاوتهایتان تلقین شده از دیگران است.

توضیحات عضو هیات رئیسه فدراسیون پیاده روی درباره برکناری رئیس هیات قم
بازدید : 1462
سه شنبه 29 ارديبهشت 1399 زمان : 5:22

حدود یکسال پیش بود که حال خوبی نداشتم. حال ناخوبم به علت این بود که به شدت گمان کرده بودم از خدا خیلی دور شده بودم. یک روزی اتفاقی افتاد و اون اتفاق رو از سمت خداوند تصور کردم. اون اتفاق تاثیری شگرف در تغییر حالم ایجاد کرد. روزی در محل کارم مردی مسن و غریبه داشت از کنارم رد می‌شد و من ناخواسته جلب او شده بودم. نیرویی عجیب در این مرد حس می‌کردم. سرش را کنار گوشم آورد و گفت: برای من دعا کن.

مو بر تنم سیخ ایستاده بود. حس عجیبی داشتم. به او گفتم: می‌دانم آدمی‌عادی نیستی. تو چه شخصی هستی. اما او شروع به فرافکنی کرد و گفت: دیدم تو جوان هستی و به همین علت گفتم دعایم کن. گفتم خب در این سالن پر از افراد جوان است. چرا فقط من.

به هر ترتیبی بود خود را از سوالات من نجات داد. و از آن لحظه به بعد دیگر مهم نبود که جواب سوالاتم چه بودند. فقط می‌دانم او شخصی عادی نبود و همچنین آنطور که فرض می‌کردم خداوند فراموشم نکرده است.

مطلبی مهم دیگری که باید بگویم در مورد 12 سال پیش است. مدت زمانی که اتفاقات عجیب و بسیار خوبی برای من افتاد و رفته‌رفته شعله‌هایش به سوسو کشید و خاموش شد. چقدر از خدا خواستم که تکرار شود. همچنین می‌دانستم که تکرار آن مربوط به ایمان و عمل خودم است. حال آن اتفاقات عجیب دوباره از سر گرفته شده منتها نه دقیقا شبیه آن.

امسال در نظر خودم بالاخره به جواب اصلی خودم رسیدم. همیشه سوالی داشتم که هدفم در این کالبد انسانی چیست. فقط باید جواب صحیح این سوالم که آن را یافتم به من ثابت شود که درست است. و جز خدا نمی‌تواند یاری‌ام دهد.

پایان نامه بررسی تجارب اکتسابی دانشجویان دانشگاه تبریز از برنامۀ درسی پنهان در …
بازدید : 942
سه شنبه 29 ارديبهشت 1399 زمان : 5:22

آدم‌های جالبی هستیم. نماز می‌خونیم. روزه می‌گیریم. حج میریم. خداوند یکتا را قبول داریم و از او کمک می‌خواهیم و در عین حال بت‌ و بت‌ها را می‌پرستیم!

رفتم پیش همکارم که در واحد دیگر مشغول است. صحبت می‌کردیم که در خلال گفتگو‌هایمان اشاره کرد که مدیر داخل اتاق هست. از من خواست که آنجا را ترک کنم. در ادامه گفت رزقش فعلا دست اوست. گفتم رزق دست خداست. گفت اول خدا و بعد مدیرش. گفتم او وسیله‌ای است برای رساندن روزی به تو. پس اول و آخر خداست و قبل و بعد خداوند وجود ندارد.

البته این همکار تا آنجایی که اطلاع دارم اهل چاپلوسی و تملق نیست. ولی در هر صورت حرف مرا نپذیرفت. اما بسیارند کسانی که برای منفعت خودشان آگاهانه آدم‌ها را بت کرده‌اند و مشغول پرستیدن‌شان هستند.

در زمان عصر جاهلیت اکثر آدم‌ها ناآگاهانه بت‌ می‌پرستیدند و به باورشان خدایشان هستند. اما فاجعه‌ی عصر ما این است که آگاهانه ریاکاری می‌کنیم و در جهت منفعت‌مان آدم‌ها را بت می‌کنیم.

ما در زمان عصر مدرن جاهل‌تر از عصر جاهلیت هستیم. ما هر بار یک بت جدید بنا یا تهیه می‌کنیم. ما آدم‌ها و اشیاء را بت کرده و بدون هیچ حس تضادی خداوند را هم می‌پرستیم.

راستی که حماقت آدمی‌انتها ندارد. ما نسبت به آدم‌های قرن‌های قبل بهتر نیستیم ولی خودمان را بهتر از آدم‌های بت پرست هزاران سال پیش می‌دانیم.

از سر درون خود
بازدید : 480
سه شنبه 8 ارديبهشت 1399 زمان : 1:25

امروز 27 آوریل روز جهانی گرافیک است. از همینجا به تمامی‌گرافیست‌ها تبریک عرض می‌کنم.

هنرمند گرافیک هنرمند است

که با نبض زندگی، زندگی می‌کند

و با ریتم زندگی کار می‌کند.

کار او گفتگوی تصویری زمانه است...

(استاد مرتضی ممیز)

ثواب، گذرگاه خوب و منزلگاه بد
بازدید : 955
سه شنبه 8 ارديبهشت 1399 زمان : 1:25

انیشتین گفته است: می‌خواهم از منظر خدا به زندگی نگاه کنم؛ هدف من این است. باقی همه اموری جزیی و بی‌اهمیت‌اند.

پی‌نوشت یک: منظر خدا، آگاهیِ فارغ از ذهنیت و فکرهاست.

توصیه یک: اگر می‌خواهید بیشتر راجع به آگاهی فارغ از ذهنیت و فکر‌ها بدانید کتاب ( زمینی نو- اثر اکهارت تول) را بخوانید.

توصیه دو: حتما کتاب معرفی شده را بخوانید.

راهنمایی: کتاب فوق در فیدیبو به صورت صوتی و نوشتاری موجود است. که البته خود بنده نسخه صوتی را گوش کردم.

ثواب، گذرگاه خوب و منزلگاه بد
بازدید : 875
چهارشنبه 13 اسفند 1398 زمان : 8:12

وقتی یکی دو روز قبل از انتخابات مجلس که خبر از پیدایش ویروس کرونا در قم میشه، بجای اینکه وزارت بهداشت اعلام آمادگی به مراکز درمانی بده اون رو انکار میکنه. مسئولین کشور و حتی بالاترین رده مقام کشور در سخنرانیش این مسئله رو توطئه اعلام می‌کنه. وقتی وزیر بهداشت بجای برنامه‌ریزی و توزیع اقلام بهداشتی در مراکز درمانی و داروخانه‌ها، دستور ممنوعیت پخش ماسک و لوازم بهداشتی می‌کنه.

وقتی جناب مسئول با قرنطینه کردن قم که مبدا شروع پیدایش بیماریه مخالفت می‌کنه و با دروغ شاخدارش اذعان می‌کنه قرنطینه برای قبل از جنگ جهانی اول هست. در صدا و سیما تیتر زده ( ما کرونا را شکست می‌دهیم)!!! با این وضعیت چطور ممکنه بیماری کرونا را شکست بدیم! حتی مسئولین از ارائه آمار دقیق مبتلایان و فوتی‌ها دم می‌زنند و با این مسئله سیاسی برخورد می‌کنند. وقتی صدا و سیما دقیقا بعد از انتخابات مجلس ورود این ویروس رو اعلام می‌کنه، یعنی دلسوزی و تدبیری در کار نیست. یعنی مردم رو فقط برای منافع خودشون می‌خواهند و بس. یه خودخواهی تمام عیار.

کشور چین در مدت ۱۰ روز یک بیمارستان هزار تخت خوابی در شهر قرنطینه شده‌اش احداث و افتتاح می‌کنه، که اگر در ایران تصمیم به ساخت چنین بیمارستانی باشه، به نظرتون چه مدت طول خواهد کشید؟ هنوز که هنوزه از توزیع و وجود لوازم ضروری بهداشتی در داروخانه‌ها خبری نیست چه برسه به اینکه بخواهند بیمارستان یا مرکز درمانی مخصوص این بیماری احداث کنند. اگر از همان ابتدا با فوت افراد مشکوک به بیماری کرونا، دستور قرنطینه همان محیط و سپس شهر را داده بودند باعث کنترل ویروس شده بودند، معاون وزیر بهداشت ما اگر سواد هم نداشت هرگز با قرنطینه کردن شهر قم مخالفت نمی‌کرد و با این مسئله در لایو اینستا با شوخی نمی‌گفت: من هم کرونایی شدم!

اینجا جان آدمی‌زاد هم شوخی گرفته شده. ویروس و بیماری هم سیاسی شده. آقای علم‌الهدی هم حرفی زدن که نمیدونم باید خندید یا گریست.

بپا کرونا نگیری ...
بازدید : 1229
دوشنبه 11 اسفند 1398 زمان : 13:06

در خودم یک مشکل بزرگی می‌دیدم و همچنان می‌بینم. بعد از مدت‌ها تحقیق و جستجو برای یافتن یک روان‌شناس؛ وقت گرفتم و تا الان سه جلسه باهم گفتگو داشتیم. نتیجه فعلی اینکه نه افسرده‌ام. نه جامعه‌ ستیز و نه سوءظن و نه بدبینی دارم. روانشناس آخرش بهم گفت تو اشکالت اینه که کمال‌گرایی. البته به نظر بنده این یکی رو کاملا در اشتباهه. من کمال‌گرا نیستم. من هیچی رو در اوجش نخواستم. فقط از آدم‌ها می‌رنجم چون خیلی راحت و سطحی به همه چیز و افعال و شرایط آدم‌های اطراف‌شون نگاه می‌کنند و قضاوت می‌کنند. بالاخره خودم به نتیجه رسیدم. من کمال‌گرا نیستم. فقط به نظرم نمیشه راحت راجع به دیگران نظر داد. و یا اصلا چرا باید نظر داد. در صورتی باید در زندگی دیگران کنجکاوی کرد که یا خودشون اجازه بدهند که این اجازه دخالت در جهت کمک بهشون صرف بشه و نه اذیت و آزارشون.

پس نتیجه گرفتم علت ناکامی‌بنده در ارتباط برقرار کردن با دیگران بخاطر این هست که من نمی‌تونم مثل اون‌ها مسخره‌کننده و یا تک بعدی باشم. سعی می‌کنم تمام ابعاد رو در نظر بگیرم. و اگر تمام ابعاد برام واضح نبود و یا اصلا به من ربط نداشت و یا نخواست یا نخواستند به من ربط پیدا کنه؛ دیگه ذهنم رو درگیرش نمی‌کنم. از همه مهمتر حتی سعی نمی‌کنم نظر بدم. در حالی که دوستان و همکاران شروع می‌کنند به قضاوت و چه چه بافتند و تمسخر و غیره.

و جالب‌تر اینکه وقتی ساکتم به خودشون هم شک می‌کنند. می‌پرسند چرا ساکتی؟ و از همه بدتر شروع کردن پشت سر من هم حرف زدن. حالا برای چی؟ خب واضحه برای چی. واقعا نمی‌خوام اینطور بگم. ولی با یه مشت آدم به خواب‌رفته طرف هستم که فکر کردن و انصاف یادشون رفته. گویا کله‌شون پوک شده. نمی‌خوام بگم از اینا برترم. ولی خدا رو شکر می‌کنم که همواره سعی کردم انصاف رو رعایت کنم. و به مسائل خداگونه نگاه کنم و نه از زاویه یک آدم سطحی‌نگر یا عقده‌ای.

با توجه به این کشفم که فهمیدم دقیقا مشکل از سمت من نیست و کاری هم از من برنمیاد. بنشینم و نظاره‌گر باشم. روزگار خودش خوب براشون معلمی‌می‌کنه. لازم نیست من معلمی‌کنم. همین.

وکیل پایه یک مرد در پرسش و پاسخ قضایی
بازدید : 815
دوشنبه 4 اسفند 1398 زمان : 4:22

سریال منتالیست رو مجدد مرور می‌کنم. احسنت می‌گم به تمام عوامل این مجموعه. تمام جزئیات هماهنگی خاصی دارند که لحظه به لحظه‌ی این سریال رو جذاب می‌کنه. این سریال صرفا یک سریال جنایی نیست که کسل کننده باشه. شوخ‌طبعی خاص خودش رو داره. شخصیت پردازی قوی داره. تک‌تک شخصیت‌ها در کنار هم دلپذیر و تماشایی هستند. از موسیقی متن هوشمندانه‌ای بهره می‌بره. و این هوشمندی صرفا برای موسیقی برای تمام جزییات فیلم دیده میشه؛ اعم از فیلم‌برداری، دکوپاژ و میزانسن، دیالوگ‌ها، شخصیت‌پردازی، روند اتفاق‌ها در طول یک قسمت و حتی تمام قسمت‌های فصل‌ها. طوری که بعد از پایان کل سریال متوجه برنامه‌ریزی دقیق داستان در کل فصل‌ها خواهید شد و این اتفاقی نیست.

پی‌نوشت: در قسمت هشتم فصل دوم:‌ مینرلی رئیس cbi در این تیم نیست. گرچه نمیشه گفت مینرلی جزو شخصیتهای اصلی این سریال نیست ولی واقعا حیف که دیگه نمی‌بینمش چون خیلی خیلی محبوب و دوست داشتنیه. این شخصیت به بهانه اینکه دیگه تحمل از دست دادن اعضای تیمش رو نداره خودش رو بازنشسته می‌کنه.

مامور سن‌باسکو هم که حدود سه چهار قسمت با شخصیتش آشنا شده بودم تازه در قسمت هشتم خیلی جذاب شده بود که متاسفانه در همین قسمت کشته میشه. البته سریال در قسمت‌ها و فصل‌های بعد نقاط قوت خودش رو حفظ می‌کنه که همین نشان از خبرگی و توانایی نویسندگی و کارگردانی این سریال است.

این سریال رو در سطح اینترنت می‌توانید به صورت‌های مختلف دانلود کنید. اما به انتخاب بنده این سریال را به صورت دو زبانه انگلیسی و دوبله فارسی و بدون سانسور دانلود کنید. دوبله فارسی جذاب آن را از دست ندید. چرا که در دوبله فارسی چیزی را از دست که نمیدید که هیچ بلکه جزییات جذابی به آن نیز اضافه شده که در زبان اصلی نیست. لینک دانلود آن را در زیر قرار دادم:

دانلود سریال منتالیست دوبله فارسی دو زبانه

خانه کوچک خود را با ۴ راهکار بزرگ و دلباز نشان دهید

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : 7
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 80
  • بازدید کننده امروز : 70
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 85
  • بازدید ماه : 202
  • بازدید سال : 202
  • بازدید کلی : 37176
  • کدهای اختصاصی